برای پرسشهایی که میپرسی پاسخ هایی هست و با آن پاسخها پرسشهایی دیگر وبرای آنها هم پاسخهایی و … . انگار که ناتمامیت در ذات[؟] این پرسشهاست. پس نگران پرسشهایت و ناامید از پاسخهایشان نیستم.من نگران آیینه هایی هستم که تردتر از آنند که تاب نگاه های پرسشگرانه ی تو را بیاورند. انگار که شکستن و فرو ریختن هم در ذات[؟] آیینه هاست.
۱ نظر:
دل فسرده شدن و زنگار گرفتن هم.
ارسال یک نظر