۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

ساختن بهتر است یا خراب کردن ؟

" ... در تاریخ جهان هیچ امپراتوری ای [مصر] چنین طولانی نپائیده است: حدود سه هزار سال. آنها همانگونه که چنین توجهی را برای حفظ اجساد بزرگانشان مبذول داشته اند و آنها را از زوال زمان حفظ کرده اند ، همه سنت های باستان شان را در درازای قرن ها پاس داشته اند. کاهنان شان هوشیار بودند که هیچ پسری کاری نکند که پدرش پیش از او نکرده باشد. در نگر آنها ، هر چیز پیشینه دار و قدیمی، مقدس بود." *
حتی تصور یک امپراتوری سه هزار ساله برایم بسیار آزار دهنده است. بحدی که اگر میدانستم درون همچون تاریخی متولد شده و میمیرم ، قطعا بیخیال زندگی، که مردگی نام اصلیش بود و زحمتی بیشتر نبود، میشدم.
شدیدا موافقم با اینکه ،هیچ پسری کاری نکند که پدرش پیش از او نکرده باشد ، رازتداوم مردگی است، و اتفاقا زندگی یعنی اینکه هر پسری کاری کند که پدرش نکرده. واما  این در نگر همه کاهنان همه تاریخ ها اسم های زیادی دارد: بی تربیتی، ناخلف بودن، بی ریشه گی، بیگانه گی، ... ، بی غیرتی، بی ناموسی،  ...، عصیان، آشوب، فتنه، ... ، ارتداد، ... و خراب کردن.
هر گاه از خودم میپرسم ، ساختن بهتر است یا خراب کردن؟ میشنوم : زندگی.

* تاریخ جهان، ارنست گامبریج ، ص 26 

۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

خرابی

باز مستی و بیدارخوابی است
باز هم رنگ خونم شرابی است
هر که از ما سراغی گیرد
نام آبادی ما خرابی است
راز این بهت و لالمانی
بی سووالی است یا بی جوابی است؟
 ...
 حسین منزوی